دروس کنکور (عربی)



تمرین پنجم:

آیا میدانی که

۱_مغول ها توانستند که حمله کنند به چین حمله ای سخت علی رغم ساختن دیوار بزرگ اطرافش.

۲_تلفظ گ چ پ ژ در لهجه های عامیانه عربی بسیار موجود است 

۳_نهنگ شکار می شود برای استخراج روغن از کبدش برای ساخت مواد آرایشی.

۴_خفاش تنها حیوانی داری است که می تواند پرواز کند.

۵_تعداد مورچه ها در جهان تقریبا یک میلیون بار بالاتر از تعداد انسان هاست.

۶_طیسفون واقع است نزدیکی بغداد ,بود پایتخت ساسانیان.

۷_خرس پاندا هنگام به دنیا آمدن از موش کوچکتر بود.

۸_زرافه لال است ,نیست برایش تارهای صوتی .

۹_برگ زیتون نماد صلح است.

 


تمرین سوم:

۱_یَتَذَکّرُ:به یاد می آورد/۲_تعلیم:یاددادن/۳_جالس:همنشینی کرد/۴_اِنقِطاع:بریده شدن/۵_تَقَرَّب:نزدیک شو /۶_یَتقاعَدُ:بازنشسته می شود/۷_اِمتَنَع:خودداری کن/۸_استَخرَجَ:خارج کرد/۹_اِفتَعَل/۱۰_اِفتعَل.

تمرین چهارم:

۱_حاجیان چندین بار اطرف خانه خدا برای به جا آوردن واجبات دینی طواف میکنند.(یطوفونَ) 

۲_اگر پلیس سخت نمی گرفت روبه روی ورزشگاه ورزش ازدحام می شد.(الاِزدِحام)

۳_در حالی که راه میرفتم در میدان شهر تصادفی را دیدم.(بَینَما)

۴_برنده اول بالابرد  پرچم ایران را.(عَلَم)

۵_حاجی در کعبه شریف سنگ را مسح کرد.(اِستَلَمَ)

 

 



تمرین اول :

۱_هیچ مومنی از شما وجود ندارد که دوست داشته باشد برای برادرش آنچه را که دوست ندارد برای خودش /هر آنچه کانت نیاید پسند

۲_هرگاه تو گرامی بداری فرد بخشنده را فرمانروایی میکنی براو اگر گرامی بداری فرد پست را نافرمانی میکند / چو با سفله گویی به لطف و خوش

۳_عاقل می سازد خانه اش را روی صخره و نادان می سازد آن را روی شن/به جویی که یک روز بگذشت آب.

۴_روباه چیزی را خواست گفته شد آیا شاهدی داری گفت دمم/ز روباهی بپرسند احوال.

۵_هر کسی که برود می چرد و کسی که خواب ببیند رویا می بیند/هر که رود چرد

۶_هنگامی که خواست خدا مورچه را نابود کند می رویاند برای آن دوبال /آن نشنیدی که چه گفت .

۷_پایت را به اندازه جامه ات دراز کن /پایت را به اندازه گویمت دراز کن

۸_هنگام سختی ها برادران شناخته می شوند /دوست آن باشد که گیرد دست دوست

تمرین دوم:

اسم فاعل: مُتَواضِع ,مُتَکَبر,مُعلّم, مودَب

اسم مبالغه:الجَبّار / اسم تفضیل:اَحَقَّ 

سهل(مجرور به حرف جر) / حکمه(مبتدا) / اجبار (صفت) /تواضع (مفعول) / نفس(مفعول)/ الناس (مجرور به حرف جر) /نفس(مضاف الیه) / معلم (مبتدا) / احق (خبر) /الاجلال (مجرور به حرف جر )/ الناس (مضاف الیه) .

 


متن درس چهارم عربی دوازدهم

درس چهارم (فرزدق)⭐⭐

فرزدق از شاعران دوره اموی است.در منطقه ای از کویت ۲۳ سال بعد از هجرت به دنیا آمد و زندگی کرد در بصره.در روزی از روز ها پدرش او را به نزد امیرالمونین علی (ع) آورد پس پرسید اما از او درباره فرزندش پس گفت این پسر من است نزدیک است که شاعر بزرگی شود پس گفت امام به پدرش ای رفیق پسر , به او قرآن یاد بده.پس یاد داد به او قرآن به سوی خلفای بنی امیه به شام رفت و ستود آنهارا و جوایزشان را به دست آورد. 

فرزدق دوستدار اهل بیت بود و می پوشاند دوستی اش را نزد خلفای بنی امیه ولی او آنرا آشکار کرد وقتی هشتم بن عبدالملک در روزگار پدرش به حج رفت.

پس طواف کرد هشام وقتی رسید به سنگ نتوانست که مسح کند آنرا به علت زیادی جمعیت پس نصب شد برای او منبری و نشست بر روی آن به مردم نگاه کرد و همراه او جماعتی از بزرگان اهل شام بودند.پس درحالی که به حاجیان نگاه می کرد ناگهان آمد زین العابدین پس طواف کرد خانه را (خانه خدارا) وقتی به سنگ رسید رفتند مردم کنار پس او به راحتی آن را مسح کرد .پس گفت مردی از اهل شام : ای خلیفه کیست که مردم به او اجازه مسح سنگ را دادند؟

هشام ترسید که مردم شام او را بشناسند و رغبت به او پیدا کنند پس گفت ای مرد نمی شناسم اورا. فرزدق حاضر بود پس گفت فرزدق ای مردم من اورا می شناسم.

سپس سرود این قصیده را :

این کسی است که سرزمین مکه می شناسد قدمگاهش را 

و خانه خدا و بیرون و محدوده احرام می شناسد او را 

این فرزند بهترین همه بندگان خداست 

این پرهیزگار پاک پاکیزه بزرگ قوم است

و این گفته تو که این کیست زیان رساننده به او نیست 

عرب و غیر عرب کسی را که تو نشناختی شمردی می شناسد.

۱_ کانَ یَستُرُ حُبَّهُ عِندَ خُلفاءِ بنی اُمیَّه.

۲_اَبوهُ.

۳_لَمّا حج هُشام فی ایّام ابیه.

۴_وُلِد فی منطقه کُویت وَ عاشَ بالبَصده.

۵_فی العَصر الاُمَوی .

۶_اِلی خُلفا بَنی امیه.

 


انواع حال:حال مفرد,جمله اسمیه.

حال مفرد:

سه ویژگی منصوب,نکره,مشتق را دارا است.

حال مفرد فقط در جمله فعلیه کاربرد دارد و غالباً در آخر جمله قرار دارد.

حال نکره است و ذوالحال معرفه است.

منظور ما از شتق اسم فاعل اسم مفعول وصفت مشبه بالفعل(فَعِل,فعیل)است.

جمله حالیه:

در وسط عبارت بعد از اسم معرفه به صورت فعل یا جمله می آید.

اگر بعد اسم معرفه فعل مضارع بیاید(و) حالیه کاربرد ندارد.

اگر ذوالحال جمع مکسر غیرانسان باشد حال مفرد مونث است.

جمله حالیه فعلیه ترجمه اش مانند وصفی است.

ذوالحال قبل فعل اصلی کاربرد ندارد.

مضاف الیه ذوالحال واقع نمی شود .

ذوالحال جارومجرور نمی پذیرد.

در جمله حالیه قبل فعل مضارع (و) حالیه کاربرد ندارد.

اسامی اشاره میتواند ذوالحال واقع شوند.

 


اعداد اصلی:واحد,اثنان,ثلاثه,اربعه,خمسه,سته,سبعه,ثمانیه,تسعه,عشره.

اعداد ترتیبی:اول,ثانی,ثالث,رابع,خامس,سادس,سابع,ثامن,تاسع,عاشر.

ایام هفته:السبت,الاحد,الاثنین,الثلاثاء,الاربعا,الخمیس,الجمعه.

فصل ها:الربیع,الصیف,الخریف,الشتاء.

رنگها: اخضر سبز/اصفر زرد/ احمر سرخ/ازرق آبی/ اسود سیاه/ ابیض سفید.

وعده های غذا: فطور صبحانه/الغداء ناهار/العشاء شام.


معدود:

اعداد ترتیبی در وزن فاعل می آیند وغالباً(ال)دارند.

اعداد ترتیبی همیشه نقش صفت دارند.

معدود اعداد ۳ تا ۱۰ همیشه جمع و مجرور می آیند.

معدود اعداد۳ تا ۱۰ با عدد مخالفت جنس دارند.

معدود اعداد ۱۱تا۱۰۰ همیشه مفرد و منصوب می آید.

عدد های یک و دو هم دراعداد اصلی و هم در اعداد ترتیبی نقش صفت دارند.

اعداد داخل جمله میتوانند نقش های مختلفی بپذیرند مثل فاعل,مفعول,جارو

مجرور وکلمه بعد آنها معدود است.

عقود:عشرونَ,ثلاثونَ,اربعونَ,(ینَ و ونَ) دارند.


انواع لا:

لای نهی:برسر فعل مضارع می آید و مجزوم میکند.

لای نفی:همراه فعل مضارع می آید و منفی میکند. 

لای نفس جنس:بر سر اسم می آید. (هیچ+.ی+نیست)

اگر جمله ای که دارای لای نفی جنس است درآن الّا بیاید خبر شبه جمله (موجود) حذف شده است.


مزید:علاوه بر حروف اصلی حروف زاید نیز دارد.

مجرد:فقط از سه حرف اصلی تشکیل شده است.

برای تشخیص مزید و مجرد به اولین صیغه غایب نگاه میکنیم اگر به جز سه حرف اصلی حروف دیگری داشت مزید است.

تشخیص افتعال استفعال:اگر کلمه دارای دوحرف(س,ت)باهم باشد آن موقع باب,باب افتعال است.به شرطی که (س)جزو حروف اصلی است.

باب های تفعیل وتَفَعُّل دارای تشدید هستند.

تشخیص افتعال و انفعال:اگر دومین حرف(ت)باشد حتما افتعال است در غیر این صورت باب انفعال است.

باب مُفاعَلَه که معنای متعدی دارد ۲مورداستثناء داریم که معنای لازم دارند(سافَرَ وهاجَرَ)

باب های اِفعال,تَفعیل,مُفاعَلَه غالباً گذرا به مفعول هستند.(متعدی اند)

هر فعل امری که با ضمه آغاز شود حتماً ثلاثی مجرد است.

فعل های لازم مجهول نمی شوند هر فعل مجهولی حتماً متعدی است.

باب تفاعُل همیشه لازم است به جزتناوُل که متعدی است در ترجمه باب تفاعُل از کلمات(باهم,با همدیگر,بایکدیگر)استفاده میکنیم.

استفعال غالبا متعدی است.

در باب هابه سومین حرف نگاه میکنیم اگر (ت)باشد از باب افتعال است.

مصدر دوم باب مُفاعَلَه گاهی بر وزن فعال به کار می رود و ترجمه از شیوه مصدر باید استفاده شود مثل:مُقاتَلَه =قِتال=جنگیدن و مبارزه کردن


جمع مذکر سالم درحالت مجرور (ینَ و ونَ) بر میدارد.

ضمیر بعد از اسم نقش مضاف الیه دارد.

ضمیر بعداز فعل نقش مفغول دارد.

لیتَ ولَعلَّ+مضارع =مضارع التزامی. 

لیتَ+ماضی=ماضی استمراری.

اِلّا حرف استثناء است.

بعد از انَّما حتما مبتداوخبر می آید.

از فعل لازم مفعول ساخته نمی شود.

فعل آینده نوعی فعل مضارع است.

اسامی مثنی و جمع مذکر سالم هرگز تنوین نمی پذیرد.


دوستان عزیزم درس چهارم عربی پایه دوازدهم رو به پایان رساندیم اما فعلا به نوشتن معنی و جواب تمرین های دروس قبلی کاری نداریم چون اسم وبلاگمون کنکور هست به بررسی نکات مهم میپردازیم فکر کنم اینطوری مفید تر واقع بشه چون معنی و جواب تمرین ها رو می تونید هرجایی پیدا کنید ولی این نکات رو نه.

ممنونم که وبلاگم رو به بقیه هم معرفی میکنید


مفعول مطلق:

مفعول مطلق اسمی است منصوب هم باب وهم ریشه فعل اصلی(  َو  ً یعنی منصوب)

مفعول مطلق دو نوع است:تاکیدی ونوعی(بیانی)

⭐مفعول مطلق تاکیدی:

۱_اگر بعد مفعول مطلق کلمه نیاید تاکیدی است ودرترجمه از (حتماًوقطعاً)استفاده میکنیم.

۲_اگر بعد مفعول مطلق حرف عطف(وَ,فَ,ثم,لکن)وحروف ناصبه(اَن,ل,لِکی)بیاید مفعول مطلق تاکیدی است.

⭐مفعول مطلق نوعی:

۱_اگر بعد مفعول مطلق کلمه ای منصوب بیاید صفت است و خودش معنی می شود.

۲_اگر بعد مفعول مطلق فعل بیاید فعل نقش صفت یا جمله وصفیه دارد وبه صورت (که,به طوری که,چنان که)ترجمه می شود.

۳_اگر بعد مفعول مطلق اسمی مجرور(مضاف الیه)بیاید در ترجمه از(مثل,مانند,

همچون)استفاده میشود. 


تمرین هفتم:

۱_قطعا ما برای تو به صورت آشکار فتح کردیم.(فتحاً:مفعول مطلق نوعی / مبیناً:صفت)

۲_قطعا ما قرآن را بر تو تدریجی نازل کردیم.(قرآن:مفعول به / تنزیلاً:مفعول مطلق)

۳_هیچ فقری مانندنادانی نیست وهیچ میراثی مانندادب نیست(لافقرَ:اسم لای نفی جنس/کالادب:شبه جمله(جارومجرور)خبر اسم لای نفی جنس)

۴_کم میشود هر چیزی با انفاق جز علم پس همانا آن زیاد می شود.(کل:فاعل /بالانفاق:جار و مجرور/علم:مستثنی)

۵_بخیل در دنیا زندگی میکند مانند نیازمندان و در آخرت مانند ثروتمندان محاسبه می شود.(بَخیلُ:فاعل/عیشَ:مفعول مظلق نوعی/الفُقرا:مضاف الیه/مُحاسبه:مفعول مطلق نوعی/الاغنیاء:مضاف الیه)

تمرین هشتم:

متضاد:۱,۲,۶,۸,۱۳

مترادف:۳,۴,۵,۷,۹,۱۰,۱۱,۱۲,۱۴,۱۵,۱۶

(شماره گزینه هارو نوشتم)

 


❄قد+فعل ماضی=ماضی نقلی

❄قد+فعل مضارع=معنی گاهی و شاید

❄لن+فعل مضارع=آینده منفی

❄سوف وسَ+فعل مضارع= آینده

❄سوفَ آینده دور به معنی خواهد.

❄سَ آینده نزدیک و دور به معنی خواهد و به زودی.

❄هرگاه دو فعل ماضی در جمله پشت سرهم بیایند فعل دومی ماضی بعید ترجمه میشود.

❄ما+فعل ماضی /لم +فعل مضارع=ماضی ساده منفی 

❄ما+فعل ماضی +بَعد/ لَمّا+فعل مضارع=ماضی نقلی منفی

❄کان+فعل مضارع=ماضی استمراری

❄ما+کان+فعل مضارع/لم+مضارع کان+فعل مضارع=ماضی استمراری منفی

❄کان+فعل ماضی / کان(قد)+فعل مضارع=ماضی بعید

❄ما+کان(قد)+فعل ماضی /لم+مضارع کان+ماضی=ماضی بعید منفی.

 


مَن,ما, اِن,اِذا,اَینما,مَهما:ادات,شرط هستند که اولین فعل را به شکل مضارع التزامیو دومین فعل را مضارع اخباری معنا میکنیم.

قبل جواب شرط (و) عطف کاربرد ندارد.

جواب شرط گاهی یک جمله ی اسمیه است.

فعل شرط می تواند ماضی باشد در حالیکه جواب شرط مضارع باشد.

ادوات شرط،فعل و جواب شرط را مجزوم می کنند.

بعد از ادوات شرط بلافاصله یک فعل به عناون فعل شرط قرار می گیرد و جواب شرط نیز یک فعل و یا یک جمله است.

 


اسم تفضیل بر وزن اَفعَل و فُعلی می آید و جمع آن اَفاعِل است.

اگر دو اسم مذکر یا مونث را باهم مقایسه کنیم از اسم تفضیل اَفعَل استفاده میکنیم.

کلمات (خیر)و(شر) هم میتوانند اسم تفضیل واقع شوند که معمولا بعد اسم تفضیل کلمه(مِن) می آید.

کلماتی که بر وزن هایی مثل اَعلی,َاغلی,اَحَبِّ,اَدَقَّ,اَشَدَّ و. بیاید نیز اسم تفضیل هستند.

اسم مکان بر وزن مَفعَل,مَفعِل,مَفعَلَه می آید و جمع آن مَفاعِل است.


انواع(اِن):

اِنَّ:حالت تاکیدی دارد ابتدای جمله اسمیه می آید ترجمه اجباری ندارد به معنی قطعا است.

اَنَّ:به همراه جمله اسمیه به کار میرود حالت ربط دارد به معنی(که)میباشد.

اِن:همراه جمله شرطیه می آید فعل شرط وجواب آن را مجزوم می کند.

اَن:همراه فعل مضارع می آید و به حالت منصوب تبدیل می کند.

اِنِّما:به معنی فقط است و ترجمه اجباری دارد و جزء حروف عامل نیست و میتواند همراه فعل هم باشم.


صیغه مبالغه:اسمی است که بر بسیار انجام دهنده کاری یا بسیار دارنده صفتی دلالت می کند.

مانند:قتّال (بسیار کشنده)/رزّاق(بسیار روزی دهنده)

اسم مبالغه بیشتر بر اوزان زیر می آید:

فَعّال:صبّار(بسیار شکیبا)/وهّاب(بسیار بخشنده).

فَعّاله:عَلّامَه(بسیار دانا)/فَهّامَه(بسیار با فهم).

فُعّول:سُبّوح(بسیار پاک)/قُدّوس(بسیار پاک و منزه).

فِعّیل:صِدّیق(بسیار باصداقت)/سِکّیت(بسیار پر سکوت)

فَعول:صَبور(پر صبر)/ظَلوم(بسیار ستمگر).

مِفعال:مِفضال(بسیار پر فضیلت).

مِفعیل:مِسکین(بسیار درمانده)/مِنطیق(بسیار سخنور).

فَعیل:عَلیم(بسیار دانا)/رَحیم(بسیار مهربان).


اسماء اشاره:اسم هایی هستندکه به وسیله آنها به اشخاص یا اشیاء اشاره میشود.

اشاره در عربی بر سه قسم است:نزدیک/متوسط/دور.

اشاره نزدیک: ذا:این در مذکر/تی:این در مونث و به شکل زیر صرف میشود.

مذکر : مفرد: ذا /مثنی:ذانِ و ذَینِ /جمع:اولاء.

مونث : مفرد:تی یا ذِهِ/مثنی:تانِ وتَینِ/جمع:اولاء.

اشاره خیلی نزدیک:

مذکر :مفرد:هذا/مثنی:هذانِ وهذَینِ/جمع:هولاء.

مونث: مفرد:تی یا ذه/مثنی:هاتانِ و هاتَینِ/جمع:هولاء.

اشاره متوسط:ذاکَ:آن در مذکر/تیکَ:آن در مونث و به شکل زیر صرف میشود. 

مذکر : مفرد:ذاکَ/مثنی:ذانِکَ وذَینکَ/جمع :اولئک.

مونث :مفرد:تیکَ/مثنی:تانِکَ و تَینِکَ/جمع:اولئک.

اشاره دور :

مذکر :مفرد:ذلک/مثنی:ذانِکَ و ذَینِکَ/جمع:اولالِکَ.

مونث:مفرد:تلکَ/مثنی:تانِکَ وتَینِکَ/جمع:اولالِکَ.

مثنی در اشاره دور و متوسط یکی است.

اسامی اشاره به مکان ها:

برای نزدیک:هنا/برای متوسط:هُناکَ/برای دور:هُنالِکَ وثُمَّ.


موصول:اسمی است که نیازمند به جمله ما بعد خود است و معنای آن کامل نمیشود مگر با آن جمله به جمله بعد موصول صله و به ضمیری که در صله میباشد و به موصول بازگشت دارد عائدصله گویند.

 مثال :الَّذی رَاَیتُهُ :کسی که دیدمش.الذی موصول ورایتهُ صله وهُ عائدصله میباشد. 

انواع موصول :موصول خاص/موصول مشترک. 

موصول خاص:بر شش قسم است سه مذکر و سه مونث.

مذکر: مفرد:الَّذی/مثنی:الَّذانِ والذَینِ/جمع:الَّذینَ.

مونث: مفرد:الَّتی/مثنی:الَّتانِ والَّتَینِ/جمع:الَّلاتی یا الَّلواتی. 

موصول مشترک:موصول مشترک بر دو نوع است.

مَن:کسی که (برای عاقل)/ ما :چیزی که (برای غیرعاقل) .


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها